سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیمرخ

خواننده ای که می خواهد جهانی باشد

نقدی بر «My Only Wish» اثر سامی یوسف

بی‌شک سامی یوسف را می‌توان مشهورترین صدای موسیقیایی جهان اسلام دانست. وی ضمن احترام به ملیت ایرانی خود(خواندن حداقل سه ترانه به زبان فارسی)، بطور نمادین از پذیرش آن خودداری کرده است. به نظر نگارنده، این پذیرش بیشتر از سر آگاهی صورت گرفته و خواننده مذکور خواسته تا بدینوسیله اعلام کند که فارغ از هر گونه ملیتی خواستار دفاع از حقوق مسلمانان جهان می‌باشد و اساسا خواننده‌ای متعلق به همه ملیتهای مسلمان جهان است.

سامی یوسف

سامی یوسف (یا همان سیامک رادمنش( با قبول مسئولیت جهانی کردن صدای خود، حقیقتا دین سنگینی را بر گردن گرفته و این نکته را خوب می‌داند که در این مسیر، رعایت ادبیات قدرتمند و بیانگر اسلام در دل شعر، موسیقی، لحن، بیان، نماهنگ، تکنیک‌های بصری و  و وفادار بودن به هویت برگرفته از دل آمیزه‌های مربوط به عشق به انسانها و محبت به هم کیشان شرط اصلی خدمت کردن و رستگار شدن است. و خوبتر می‌داند که اگر از این مسیر پای را بیرون نهد، راه بس کج است و بیراهه.

سخن از این سامی یوسف که با تسلط بر سه ساز اصلی و اصول صحیح ساخت موسیقی و نماهنگ، نه تنها نبض ذائقه‌‌یِ مخاطب مسلمان که حتی مخاطبان از ادیان دیگر را در دست گرفته، بسیار است و در مقال دیگری باید بگنجد. لذا به سراغ نقد و بررسی یکی از اثرهای ماندگار او موسوم به " تنها آرزوی من" می‌رویم. اثری که در عین سادگی بغایت معناگرا و عمیق می‌باشد.

تنها آرزوی من (ای کاش فقط ...)

(1)

همه ارتش و همه یغماگرانت

همه تانکها و همه سربازانت

همه با هم در مقابل کودکی که فقط سنگی در دست دارد.

یکه و تنها در آنجا ایستاده است؛

(2)

در چشمانش خورشید را می‌توان دید

در لبخندش ماه را می‌توان دید

(3)

من در عجبم، در عجبم که (منظور به کنایه اینست: "حال خودت بگو")

ضعیف که و قوی کیست؟

چه کسی راست می‌گوید و چه کسی دروغ؟

و ای کاش، ای کاش

حقیقت زبان داشت.

 

سامی، با قرار دادن واژه  Interlude در پرانتزِ مقابل نام اثر، آن را میان پرده آلبوم «بدون تو» معرفی کرده است و به همین علت زمان اثر بسیار کوتاه است. بی شک این میان پرده بودن عمدی بوده و همان زنگ تیز و هوشیارکننده برای مخاطب است. داستان هر چند کوتاه، از زبان کودکی انگلیسی روایت می‌شود تا بدینوسیله نه تنها شعر که به زبان انگلیسی است درست بیان شود بلکه بانی اثر به این اشاره دارد که حقیقت مظلومیت برای کودکی حتی در آنسوی دنیا نیز پیدا شده است. انگشت اشاره به سمت اسراییل و حامیان آن می‌باشد. سادگی و بی‌پروایی قدرتمند و عجیبی را می‌توان در لحن و تن صدای کودک حس کرد. دکلمه اثر بی‌نظیر و بیانگر است. 4 عنصر شعر، موسیقی، تنظیم و بیان چنان با هم درآمیخته شده که دل هر شنونده‌ای را می‌لرزاند. پیداست که سن کودک بسیار کم است. به چرخش فوق‌العاده صمیمانه و شجاعانه واژه‌ها در دهان پسر بچه که توجه کنیم، می‌توان این تصویر را در ذهن مجسم کرد: «انتقال سنگ‌ پاره‌های تیز حقیقت از قلب معصوم و ذهن کنجکاو کودک به شاهراه زبان و بیان، و پرتاب آن به سمت تفکر مخرب و پوچ صاحبان تخریب و تجاوز و تجاهل که سلاح‌های پیشرفته در دست دارند». زنگی است برق آسا این کلمات و اینگونه بیان آن، که «آی آدمها بیدار شوید و ما را دریابید». زنگی است بیقرار در دل و ذهن خاموش قرن حاضر.

لحن و ادای کلمات که بی‌شک گوینده آن - به اقتضای سن - دکلمه‌گویی حرفه‌ای نبوده، در کنار شعر قدرتمند شاعر، بطرز صادقانه‌ای بیشتر به فهم اثر موسیقیایی کمک کرده تا جاییکه بار این صمیمیت بیانی آنقدر اثرگذار می‌شود که گویی تو در صحنه مورد تصویر وی قرار داری، سنگ بدست گرفته‌ای و مقابلت لشگری از تجهیزات و نیرو قرار دارد و تو بزرگ‌ مردی کوچک هستی که کمترین حق طبیعی خود را طلب می کنی. غریبانه‌ است، نه؟!  نبرد نابرابر. کودک و بیان و لحن وی ابزار نیست، خود مظلومیت و طلب حق است که تو را صدا می کند و از تو در حداقل‌ترین میزان، یادآوری و همدلی می خواهد. آواییست در دل هزارتوی درونت. سامی یوسف به هنرمندانه ‌ترین شکل ممکن، حق مطلب را ادا می‌کند.

غزه

در بخش دوم شعر، از ماه و خورشید سخن به میان می‌آید. کودک راوی، خورشید را در چهره شرقی کودک فلسطینی می‌بیند و ماه را در تبسمش. چهره‌ای روشن با هزار تشعشع خاطره و صمیمیت. چهره‌ای گرم که گرمابخش بی‌پناهی تفکر سرد آدمهای این روزهاست که امیدیست تا به دل انسان خود بازگردند. لبخندی سرد چونان سردی کره ماه که ناشی از تلخی روزگار است و غریبی هر لحظه، اما درعین حال زیبا همچون هلال خمیده ماه.

در بخش سوم، تیر به قلب هدف می‌نشیند. از کمان شعر وکلام گسسته، پرتاب شده و متلک‌وار کنایه‌ای عظیم به بدنه دروغ می‌زند. کودک راوی اذعان می کند که کودک است و ذهنی کنجکاو و در عین حال کودک دارد؛ اما حقیقت را خوب می‌فهمد. در شگفتی و تعجب است اما حقیقت را می‌داند. این شگفتی و تعجب خصیصه کودک است. کودک باید متعجب باشد. اما متعجب از چه؟ از محق بودن کدامیک از طرفین؟ از ضعیف یا قوی بودن کدامیک از طرفین؟ تعجب وی از اینها نیست؛ از دروغی است مارک‌ دار که در کمال بی‌شرمی بیان می‌شود: رد و انکار حقیقت مظلومیت و محق دانستن ظالمانه ظلم و ستم. کودک رو به مخاطب مجهز به ساز و برگ جنگی خود، به شکلی طعنه‌وار اینچنین می‌گوید: حال خودت بگو که قوی که و ضعیف کیست. بگو گرچه می‌دانم شجاعت و شرفش را نداری؛ و این همان ضربه بزرگ است به بدنه تفکر تخریب و اشغال و تجاوز.

موسیقی اثر بسیار عمیق و سوزاننده ساخته شده است. کُر و آوای درهم آمیخته با تدوین حرفه‌ای، سوز عمیقی را در نهان تو به جای می گذارد. نوا، نوای قرنهای متمادی است اندر رثای جانسوز مظلومیت. نوای غریب زن، آدمی را به یاد نوای مادر در غم نبود و هجر پاره‌یِ ‌تن خود می‌اندازد. گویی چندین مادر با نوای خود، ناله غریبانه در غم از دست دادن کودکان خویش سر می‌دهند. اگر خوب موسیقی را گوش کنید، پیدا کردن تعبیری به غیر از این ممکن است اما بی‌انصافی در حق اثر خواهد بود.

در آخر به وجه تسمیه اثر اشاره می کنم. نام اثر تنها آرزوی من انتخاب شده است. یعنی آرزوی پیروزی نهایی حقیقت بر دروغ که بی شک این مهم اتفاق خواهد افتاد. بشر مظلوم چه در دل آفریقا، چه انگلستان (اشاره به کودک راوی که خود را قربانی دروغ و ظلم می داند)، و چه (بالاخص) فلسطین، همواره جویای رونمایی حقیقت با زبان خود حقیقت بوده است. یگانه آرزوی بزرگ بشر رسیدن به آسایش، وحدت، رستگاری و کمال انسانی بوده است. افسوس و حسرت سردِ انسانِ اسیر در گلوگاه و گردنه دژخیمان بلا و سوداگران مرگ و تجاوز را تنها زبان حقیقت یارای بیان دارد. زبانی قدرتمند و توفنده که همچون باد از مسیر کویرهای خشک و تهی از عطوفت باران رحمت الهی که حاصل و تحفه اندیشه ظالمان امروز جهان است، گذشته و سرزمینها را در می‌نوردد و نوید نزول باران رحمت الهی به غریبان مظلوم جهان می‌دهد. نوید تحقق «تنها آرزوی من» را.

 

 

My Only Wish (interlude)- Lyrics

All your armies, all your fighters

All your tanks, and all your soldiers

Against a boy holding a stone

Standing there all alone

In his eyes I see the sun

In his smile I see the moon

And I wonder, I only wonder

Who is weak, and who is strong?

Who is right, and who is wrong?

And I wish, I only wish

That the truth has a tongue

محمدرضا صامتی - فرهنگ پایداری تبیان