سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیمرخ

نظر

نانوشته‏هایی از زندگانی استاد مطهری (1)

مطهری

 

سیر زندگانی

در 13 بهمن ماه سال 1298 ه. ش، در قریه فریمان، در خانواده‏ای از اهل علم و تقوا کودکی دیده به جهان گشود که نامش را «مرتضی‏» نهادند تا این نام حکایت از روش پسندیده و شیوه مرضی او در زندگی داشته باشد و بدین ترتیب بود که زندگی «استاد مرتضی مطهری‏» آغاز شد.

در سنین کودکی به مکتب خانه رفته و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدایی پرداخت. نقل می‏کنند که در سن 5 سالگی، علاقه زیادی به رفتن به مکتب خانه از خود نشان می‏داد. در یک شب مهتابی، نزدیک صبح، به خیال این که صبح شده است، دفتر و کتاب خود را بر داشت و به سوی مکتب خانه روان شد و چون مکتب خانه بسته بود، پشت در آن به خواب رفت. صبح زود پدر و مادر، پس از پیگیری فراوان، سرانجام او را خوابیده، در پشت در مکتب خانه می‏یابند.

در سن حدود 12 سالگی، شور و عشق و علاقه به تحصیل علوم دینی در وجودش شعله می‏کشد.

در سن سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز می‏کند. مقدمات عربی، فقهی، اصولی و منطقی را تنها از آن جهت می‏آموزد که اینها بتوانند او را آماده بررسی سخن فیلسوفان بزرگ بنمایند. لذا مرحوم آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفه الهی حوزه مشهد در میان آن همه علما و مدرسین حوزه، تنها کسی است که استاد مطهری را شیفته خود کرده و دل از دست او ربوده بود، و شاید جاذبه معنوی او و آرزوی حاضر شدن در درس وی بزرگترین مشوق و محرک او در طی کردن هر چه سریعتر علوم مقدماتی بوده است.

احسان طبری، ایدئولوگ حزب توده، که در اواخر عمر خود، مارکسیسم را مردود اعلام کرد و به اسلام روی آورد، در مصاحبه‏ای این تغییر ایدئولوژی خود را نتیجه مطالعه آثار استاد مطهری خصوصا کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بیان کرد.

استاد مطهری پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزه علمیه مشهد، در سال 1315 شمسی، عازم حوزه علمیه قم گردید.

در طی 15 سال اقامت در حوزه علمیه قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ، براندوخته علمی و معنوی خود افزود و تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلف اسلامی ارتقأ بخشید.

در سال 1331، استاد مطهری به تهران مهاجرت نموده، فصل پرفراز و نشیب دیگری از زندگی خود را آغاز نمود. فعالیت علمی ایشان از همین سال آغاز گردید. ایشان ابتدا به تدریس در مدرسه سپهسالار (مدرسه شهید مطهری کنونی) و مدرسه مروی پرداخت و تدریس وی در مدرسه مروی تا سه سال قبل از شهادتش ادامه داشت. استاد شهید از سال 1334، فعالیت علمی خود را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم و تدریس را در آنجا به مدت بیست و دو سال ادامه داد.

اساتید

از عوامل مهم تکوین شخصیت‏شهید مطهری، برخورداری ایشان از اساتید مبرز و عالی می‏باشد. وی از شاگردان برجسته آیت‏الله بروجردی در فقه و اصول محسوب می‏شد و حتی قبل از مهاجرت آیت‏الله بروجردی (از بروجرد به قم)، چون ایشان را شخصیتی فرزانه یافته بود، تابستانها به بروجرد می‏رفت و از محضر ایشان بهره می‏برد.

هم چنین استاد مطهری دوازده سال تلمذ نزد امام خمینی (ره) را در تکوین شخصیت‏خود بسیار مؤثر می‏دانست. تلمذ ایشان نزد علامه طباطبایی نیز در تکوین شخصیت علمی و روحی ایشان تاثیر اساسی داشت.‌گر چه مدت تحصیل رسمی استاد نزد علامه حدود سه سال بوده است، ولی رابطه ایشان با مرحوم علامه تا زمان شهادت برقرار بوده و استاد شهید تا پایان عمر از مرحوم علامه بهره می‏برده‏اند.

یکی از فرازهای حساس این دوران که در تکوین شخصیت روحی استاد، تاثیر به سزایی داشته است، آشنایی با عالم ربانی مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی (قدس‏سره) بود که در سال 1320، در اصفهان رخ داد.

از حوادث مهم سال 1350، در زندگانی استاد مطهری، آغاز ارتباط عرفانی ایشان با آیت‏الله سید محمد حسین تهرانی است. استاد علیرغم آن که از نظر سن 10 سال از آیت‏الله تهرانی بزرگتر بودند، ایشان را به عنوان پیر طریقت و مربی نفس می‏شناختند و برای خودسازی از ایشان مدد می‏گرفتند و این ارتباط تا زمان شهادت استاد ادامه داشت. بدین ترتیب، بعد دیگری از شخصیت استاد که همانا عرفان عملی و سیر و سلوک می‏باشد، آشکار می‏شود.

استاد مطهری اساتید دیگری نیز داشته‏اند، که از آن جمله مرحوم آیت‏الله‏سید محمد محقق داماد و مرحوم آیت‏الله حجت تبریزی می‏باشند.

آثار

استاد، مقدمه و پاورقی جلد اول «اصول فلسفه‏» را در سال 1332 و شرح جلد دوم آن را نیز در سال بعد به پایان رساند. با این که بیش از 37 سال از تالیف این کتاب می‏گذرد، گردش ایام از طراوت بیان و استحکام منطقی آن چیزی نکاسته است. جلد سوم این کتاب نیز در سالهای بعد، از چاپ خارج شد. تاثیر این کتاب در خنثی کردن تبلیغات مارکسیستی حزب توده در آن زمان و به طور کلی، تاثیر آن در نجات مبارزان از افکار مادی تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن، بر کسی پوشیده نیست.

احسان طبری، ایدئولوگ حزب توده، که در اواخر عمر خود، مارکسیسم را مردود اعلام کرد و به اسلام روی آورد، در مصاحبه‏ای این تغییر ایدئولوژی خود را نتیجه مطالعه آثار استاد مطهری خصوصا کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بیان کرد.

کتاب داستان راستان نیز محصولی از تلاشهای استاد در این سالهاست. این کتاب در سال 1339 از چاپ خارج شد و در سال 1344 از سوی کمیسیون ملی یونسکو در ایران، برنده جایزه یونسکو گردید.

در سال 1345، مقالاتی در مجله «زن روز» آن زمان بر ضد حقوق زن در اسلام منتشر شد که عواطف مردم متدین را جریحه دار و بسیاری از خوانندگان خود را به اسلام بدبین ساخته بود. استاد شهید مقالاتی در پاسخ به آن مقالات نگاشتند و در همان مجله، در مقابل آن مقالات به چاپ رسید که البته انعکاس خوبی نیز داشت و موجب افزایش تیراژ آن مجله گردید. بعدها آن مقالات به صورت کتاب «نظام حقوق زن در اسلام‏» درآمد.

هسته اصلی برخی از کتابهای استاد شهید مانند «عدل الهی‏»، «خدمات متقابل اسلام و ایران‏»، «جاذبه و دافعه علی (علیه‏السلام)» سخنرانی‏هایی است که در حسینیه ارشاد ایراد شده است. هم چنین بخش اعظم کتاب «حماسه حسینی‏» و کتاب «گفتارهای معنوی‏» متن سخنرانیهای استاد در این مؤسسه است که بعد از شهادت ایشان به چاپ رسیده است. کتابهای «علل گرایش به مادیگری‏»، «امدادهای غیبی در زندگی بشر»، «انسان کامل‏» و «سیری در نهج‏البلاغه‏» نیز در اصل سخنرانیهای ایشان در مجامع مختلف بوده‏اند.

از حوادث مهم سال 1350، در زندگانی استاد مطهری، آغاز ارتباط عرفانی ایشان با آیت‏الله سید محمد حسین تهرانی است. استاد علیرغم آن که از نظر سن 10 سال از آیت‏الله تهرانی بزرگتر بودند، ایشان را به عنوان پیر طریقت و مربی نفس می‏شناختند و برای خودسازی از ایشان مدد می‏گرفتند و این ارتباط تا زمان شهادت استاد ادامه داشت. بدین ترتیب، بعد دیگری از شخصیت استاد که همانا عرفان عملی و سیر و سلوک می‏باشد، آشکار می‏شود.

کتاب «انسان و سرنوشت‏» محصول درسهای ایدئولوژیک استاد در هیئت‏های مؤتلفه اسلامی است که در هدایت مبارزه در صراط مستقیم اسلام و دفع شبهات در زمینه سرنوشت و قضا و قدر تاثیر زیادی داشته و مقدمه آن تحت عنوان «عظمت و انحطاط مسلمین‏» بسیار پربار و راهگشا و دارای بار اجتماعی و سیاسی است. کتاب «مقدمه‏ای بر جهان‏بینی اسلامی‏» که شامل 6 جلد است مقارن اوجگیری نهضت‏به رشته تحریر در آمده و در آن بسیاری از لغزشگاه‏های فکری روشنفکران مسلمان نشان داده شده است.

کتاب «نهضتهای اسلامی درصد ساله اخیر» نیز محصول دوره اوجگیری نهضت اسلامی است و در ایام فاجعه هفدهم شهریور57 انتشار یافت.

تحلیل همه آثار قلمی و زبانی استاد، فرصت زیادی می‏خواهد. همین مقدار برای این مقاله کافی به نظر می‏رسد. مهم این است که این گونه تلاشها را هرگز نباید نادیده گرفت.*

ادامه دارد...


پی نوشت:

 *برگرفته از کتاب «سیری در زندگان استاد مطهری‏»

 

منبع:

مجله یاس،‌ شماره 2، تهیه و تنظیم: سعیده غروی


نظر

جلوه‏‌های معلمی استاد مطهری

(1)

شهید مطهری

 

سرآهنگ

هر استادی در تدریس خویش، دست کم باید از دو ویژگی مهم برخوردار باشد:

1. ویژگی علمی؛

2. ویژگی اخلاقی.

ویژگیهای «علمی» و «اخلاقی» هر استادی لازم و ملزوم یکدیگرند و هر یک بدون دیگری کاری عقیم و راهی ستَروَن است و البته برخورداری توأمان از این دو ویژگی نیز بس دشوار است:

به هوس راست نیاید به تمنا نشود  کاندرین راه بسی خون جگر باید خورد

بدین منظور، بر آن شدیم تا «روش تدریس شهید مطهری رحمه‏الله را به نظاره نشینیم و در این زمینه، نکته‏هایی را گردآوری کنیم و از ویژگیهای «علمی» و «اخلاقی» آن استاد شهید در هنگام تدریسهایشان مُستفیض و مست فیض شویم. امید است که به خواست خدای سبحان و عنایات امام زمان علیه‏السلام و توجهات کوثر قرآن علیهاالسلام، این نکته‏ها مقبولتان افتد و در تدریس و کلاسداری به کارتان آید.

آنچه را بسیاری از همگان به سادگی از سر آن می‏گذشتند و نکته‏ای در آن نمی‏یافتند، استاد با دقتی حیرت‏انگیز مورد کنکاش قرار می‏داد و تناقضات درونی و نقاط ضعف آن را آشکار می‏ساخت.

شایان توجه است که تمامی این نکته‏ها از کتاب «جلوه‏های معلمی استاد مطهری» برگرفته شده‏اند، اما گزینش، دسته بندی، عنوان گذاری و انتخاب اشعار متناسب با برخی از این نکته‏ها، از سوی نگارنده این نکته‏هاست که پیشاپیش، از نگارنده آن کتاب تشکر و قدردانی می‏کند و دست به دعا بر می‏دارد و به خدای خویش عرضه می‏دارد:

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کُن                          مصلحی تو ای تو سلطان سخُن

الف. ویژگیهای علمی و روشی

هنر تشریح مطالب

یکی از استادان حوزه علمیه قم می‏گوید: در یکی از جلسات درس علامه طباطبایی رحمه‏الله پس از اینکه روی آیه‏ای از قرآن بحث شده بود، سؤالی مطرح شد که خود مرحوم علامه به آن سؤال جواب فرمودند. بعد از اینکه حدود پنج دقیقه مرحوم علامه مطلب را تقریر و تبیین فرمودند، استاد مطهری رحمه‏الله همراه با تواضع حدود ربع ساعت با بیان جدیدتری همان مطلب را تشریح کردند. آن قدر جالب صحبت می‏کردند که همه سراپا گوش بودند. خود مرحوم علامه طباطبایی رحمه‏الله شدیدا به حالت وجد و شوق در آمده بودند. این بود که علامه پس از شهادت استاد مطهری رحمه‏الله فرمودند: با بودن مطهری در درس، می‏دانستم چیزی هدر نمی‏رود. و اگر تعبیر بدی نباشد من به حالت رقص در می‏آمدم. در همان جلسه هم این حالت شادی و شعف زیاد در مرحوم علامه دیده می‏شد.(1)

احاطه علمی

یکی از شاگردان استاد مطهری رحمه‏الله می‏گوید: ویژگی دیگری که به عقیده بنده از همه مهم‏تر است این بود که ایشان به موضوع بحث تسلط علمی داشتند، یعنی مطلب را خود فهمیده بودند.(2)

پختگی علمی

یکی از دوستان شهید مطهری رحمه‏الله می‏گوید: استاد کم حرف می‏زد ولی پخته حرف می‏زد.(3)

کم گوی و گزیده گوی چون دُر                                تا ز اندک تو جهان شود پُر

و یکی از شاگردان استاد مطهری رحمه‏الله می‏گوید: از نظر علمی باید بگویم استاد مطهری قبل از آنکه مسئله‏ای را برای شاگرد مطرح کند، اول برای خودش پخته کرده بود، یعنی هرگز مسئله‏ای طرح نمی‏شد که برای خود ایشان کاملاً روشن نشده باشد. به همین دلیل هیچ گاه در برابر هیچ پرسشی، ایشان دچار لکنت زبان نمی‏شد.(4)

جذب با مطلب

یکی از شاگردان استاد مطهری رحمه‏الله می‏گوید: یکی از مهم‏ترین تفاوتهایی که میان استاد مطهری و بعضی دیگر بود، این بود که استاد با «مطلب» جذب می‏کرد و دیگران با بیان. البته بیان مهم است، اما اگر فقط بیان باشد زود می‏گذرد.(5)

درس استاد به گونه‏ای بود که شاگرد وقتی پای درسش می‏نشست، تمامی وجود استاد را می‏پذیرفت.(6)

پیش مطالعه

ایشان پیش از حضور در کلاس مقیّد بود که به سبک همه اساتید حوزه در حدی که فرصت اجازه می‏داد، از پیش، مطالعه کند و مطالب را در ذهن خود مرتب سازد.(7)

نو بودن مطالب

درس ایشان همیشه نو بود. استاد مطهری سعی می‏کردند مطالعه را قطع نکنند. اگر درسی را می‏خواستند مطرح کنند به کتاب جدیدی که برخورد می‏کردند مطالعه می‏کردند. ایشان به مجلات مختلف رجوع می‏کردند، مخصوصا به اندیشه‏های معاصرین بسیار توجه داشتند و همین خصوصیت، درس ایشان را نو می‏ساخت.(8)

هر که ز آموختن ندارد ننگ                            دُر بر آرد زآب و لعل از سنگ

آنکه دانش نباشدش روزی                                 ننگ دارد زدانش آموزی

                                                                                        (نظامی)

جهت دار بودن

درس و بحث ایشان غالبا و در اکثر قریب به اتفاق موارد، یک بحث جهت دار بود، یعنی شاگرد می‏فهمید که این بحث به چه درد می‏خورد.(9)

تاریخچه بحث

ایشان قبل از ورود در اصل درس یک مقدمه تاریخی بیان می‏کردند. با احاطه‏ای که به اقوال گذشتگان داشتند، سیر تحول یک مفهوم را بیان می‏کردند و ریشه و سابقه مطلب را توضیح می‏دادند تا شاگرد تصور نکند که این بحث مانند قارچی از زمین بدون سابقه سبز شده و بلکه بفهمد که در طول روزگار، این بحث چه سرنوشت و سرگذشتی داشته و از این طریق بتواند جای بحث را در تفکر امروزی مشخص کند.(10)

توضیح مقدمات

استاد در آغاز درس، مقدمات را به خوبی توضیح می‏داد و مشخص می‏کرد که مطلب بر چه مقدماتی مبتنی است، و این خصوصیت باعث می‏شد که هنگام تدریس، اشتباهاتی در ذهن شنونده پیش نیاید... استاد مطهری می‏کوشیدند چیزهایی را که موجب درهم آمیختگی فکری و اشتباه در مطلب می‏شود، نخست توضیح دهند، تا هنگام درس، استدلال به درستی جایگیر شود.(11)

طرز فکر صحیح

از مهم‏ترین خصوصیات ایشان، حساسیت فوق العاده نسبت به ارائه صحیح اندیشه اسلامی به جامعه بود.(12)

تا نیک ندانی که سخن عین صواب است                            باید که به گفتن دهن از هم نگشایی

دور نشدن از بحث

مرحوم مطهری رحمه‏الله در تدریس نیز همچون سایر جنبه‏های زندگی‏اش بسیار منظم و مقیّد به برنامه بود، در طول کلاس حتی المقدور از مطلب اصلی دور نمی‏شد، و اگر احیانا مطلبی را بر سبیل استطراد بر زبان می‏آورد، آن را به گونه‏ای انتخاب می‏کرد که با موضوع مورد بحث قرابت داشته باشد و در هر حال رشته اصلی بحث را رها نمی‏کرد و از ابتدا تا به انتها آن را به خوبی دنبال می‏کرد.(13)

تنظیم درس

یکی از شاگردان استاد مطهری رحمه‏الله می‏گوید: ایشان در تنظیم شکل درس بسیار متبحر بودند که من کمتر کسی را مانند ایشان دیدم.(14)

سخن را سراست ای خردمند و بُن                                 میاور سخُن در میان سخُن

شهید مطهری

شناخت حد و مرز درس

ایشان در تدریس از موضوع خارج نمی‏شدند، از خط بحث بیرون نمی‏رفتند و حد و مرز موضوعات و مسائل را خوب می‏شناختند. یک مطلب را می‏گرفتند و همان را در یک خط مستقیم دنبال می‏کردند.(15)

مدیریت علمی

ایشان بر معلومات خودشان مدیریت داشتند. این طور نبود که حافظه، مزاحم کار ایشان شود و مطلب غیرلازم وارد بحث شود. درس ایشان جُنگ مانند و کشکول مانند نبود.(16)

پاسخ به سؤالات

استاد اهل بحث بود. در کلاس درس از اشکال و سؤال شاگرد استقبال می‏کرد. هیچ وقت نمی‏شد که بخواهد با هیمنه و غلبه استاد بر شاگرد، جلوی سؤال و اشکال را گرفته یا آن را متوقف کند، بلکه به عکس پا به پای شاگرد یا صاحب اشکال جلو می‏رفت. گاهی می‏شد که در یک جلسه درس حدود 31 یا بیشتر از وقت به رفع اشکال و گفتن پاسخ می‏گذشت.(17)

استاد در مواقعی که می‏دید سؤال کننده هدفش از اشکال به غیر از جنبه‏های علمی و به دست آوردن مطلب است، و یا خیلی پرت سخن می‏گوید، و یا در مواردی اشکال خیلی خارج از بحث است و اشکال کننده هم دست بردار نیست، در این موارد ابتدا با لحن آرام و عباراتی همچون «حالا ببینیم» و سپس با لحن محکم‏تری چون «این مربوط نیست» و «نخیر آقا» و... بحث را به دست می‏گرفتند، ولی روحیه کلی ایشان استقبال از سؤال بود.(18)

ژرف نگری

مرحوم مطهری علاوه بر وسعت معلومات، سخت موشکاف و نکته سنج و تحلیل‏گر بود.

آنچه را بسیاری از همگان به سادگی از سر آن می‏گذشتند و نکته‏ای در آن نمی‏یافتند، استاد با دقتی حیرت‏انگیز مورد کنکاش قرار می‏داد و تناقضات درونی و نقاط ضعف آن را آشکار می‏ساخت.(19)

سخندان پرورده، پیر کهن  بیندیشد آنگه بگوید سخن

مزن بی تأمل به گفتار دم                                      نکو گوی اگر دیر گویی چه غم

بیندیش و آنگه برآور نفس                                       وز آن پیش بس کن که گویند بس

به نطق آدمی بهتر است از دواب                                  دواب از تو به،‌گر نگویی صواب

تدریس دلنشین

مرحوم مطهری علاوه بر عمق و وسعت معلومات، بیان گرم و دلنشینی نیز داشت و خود این امر بیش از پیش سبب گرمی محضر ایشان می‏شد.(20)

مرور مطالب قبلی

ایشان مقیّد بودند در آغاز درس، مطالب عمده و اصلی بحث را که قبلاً مطرح شده بود یادآوری کنند. این خود باعث می‏شد که ارتباط مطلب با گذشته حفظ شود و به علاوه چارچوب روشنی از همه بحث به خصوص در درس فلسفه تصویر گردد، و این سبب بهره دهی بیشتر و بهتر درس ایشان می‏شد.(21)

علامه پس از شهادت استاد مطهری رحمه‏الله فرمودند: با بودن مطهری در درس، می‏دانستم چیزی هدر نمی‏رود. و اگر تعبیر بدی نباشد من به حالت رقص در می‏آمدم. در همان جلسه هم این حالت شادی و شعف زیاد در مرحوم علامه دیده می‏شد

بیان مسائل کاربردی و نو

آن مرحوم مقیّد بود به اینکه ارتباط مسائل و مباحثی را که تدریس می‏کرد با مسائل مستحدثه در زمان روشن سازد، و به اصطلاح کاربرد مطلبی را که می‏آموزد به خوبی مشخص نماید. همین امر سبب شده بود تا درسهای او سر زندگی و جذابیت خاصی پیدا کند و از صورت درسهای خشک و بحثهای مجرد بیرون آید.(22)

ایشان همیشه با مسائل تازه تماس داشت. و شاگرد وقتی از کلاس ایشان بیرون می‏آمد، برای خودش تعدادی از مسائل نو گیر می‏آورد که بتواند پیگیری کند.(23)

بیانهای گوناگون

یکی از شاگردان استاد مطهری رحمه‏الله می‏گوید: ایشان سعی می‏کردند خیلی آسان و بی تکلّف بهترین طرح و توجیه را در مطالب ـ که بسیاری از آنها جنبه ابتکاری داشت ـ بیان دارند. از این رو گاه بیانی را که خود در یک موضوع عنوان کرده بودند نمی‏پسندیدند و از نو بیان دیگری را ارائه می‏دادند. از جمله به خاطر دارم که در درس عقاید (ایدئولوژی اسلامی) یک بار صریحا گفتند: آنچه را در جلسه گذشته بیان کردم رها کنید، و مطلب را به گونه‏ای که اکنون می‏گویم به خاطر بسپارید.

(24)

ادامه دارد ...


پی نوشت ها:

1. جلوه‏های معلّمی استاد مطهری، ص72.

2. همان، ص99.

3. همان، ص88.

4. همان، ص54.

5. همان، ص56.

6. همان، ص54.

7. همان، ص112.

8. همان، ص97 ـ 98.

9. همان، ص98.

10. همان، ص96.

11. همان، ص68.

12. همان، ص172.

13. همان، ص112.

14. همان، ص96.

15. همان، ص97.

16. همان، ص97.

17. همان، ص169.

18. همان، ص169.

19. همان، ص115.

20. همان، ص112.

21. همان، ص176.

22. همان، ص113.

23. همان، ص100.

24. همان، ص177.

 

منبع:

عبدالرحیم موگهی، مجله ‏مبلغان،‌ شماره 65


نظر

معلمی از اهالی فردا

شهید مطهری

به سادگی آب قدم می‌زد

و به روشنی آفتاب، قلم

بر شانه‌اش بار امانت بود و در نگاه نافذش، روشنای کرامت

سرنوشتش، نوشتن بود و سرگذشتن، از سر گذشتن!

از اهالی فردا بود؛

معلم بود...

استاد شهید مرتضی مطهری

نامی که بارها از کودکی در همه جا شنیده اید؛ تلویزیون، رادیو، مدرسه، دانشگاه، روزنامه و...

اما همیشه برایتان این سوال بوده که او کیست، چرا اینهمه از او یاد می‌کنند و روز شهادتش همه درمدارس، دانشگاه‌ها و... برای معلمها و آموزگارهای خود هدیه می‌برند که امروز روز معلم است.

مادرش می‌گفت:«در زمانیکه او را هفت ماهه حامله بودم، در خواب دیدم که در مسجد شهر فریمان در حالی که تمام زنهای فریمان نشسته‌اند هستم. دیدم خانمی بسیار محترمه و مقدسی با مقنعه وارد شد و دو خانم دیگر دنبال ایشان آمدند، گلاب پاشهایی در دست داشتند و گلاب می‌پاشیدند وقتی به من رسیدند؛ سه دفعه روی سرم گلاب ریختند. از این ترسیدم که نکند در امور دینی، مذهبی کوتاهی کرده باشم ولذا از آن خانم پرسیدم که چرا سه مرتبه روی سر من گلاب پاشیدند؟ ایشان در جواب گفت: به خاطر آن جنینی که در رحم شماست و این بچه به اسلام خدمتهای بزرگی خواهد کرد».

او بعد از طی دروس مکتب خانه‌ای وقتی که سیزدهمین بهار عمرش را می‌دید برای شروع رسمی علوم اسلامی وارد حوزه علمیه مشهد شد. از همان دوران افکار عمیقی او را به خود مشغول کرده بود. شور و شوق خاصی نسبت به فلسفه الهی و توجیه هستی و انسان و عرفان داشت.

یکی از ویژگی‌های برجسته در زندگی انسانهای بزرگ کمرنگ بودن نقش آنان در خانواده است ولی استاد مطهری بسیارمورد علاقه خانواده خویش بود.

او نیز مثل همه کسانی که دنبال حقیقت رفتند سختی‌های زیادی کشید، وقتی خواست با دختر یکی از دانشمندان مشهور خراسان عهد زندگی مشترک ببندد، سادگی و بی آلایشی خویش را در زندگی با اوشرط کرد.

او از همان زمان که در حوزه علمیه مشهد دروس مقدماتی را می‌خواند فشار حکومت ظالمانه رضا خان را بر مردم مسلمان به ویژه بر حوزه‌های علمیه فراوان احساس می‌کرد. روشن است که فردی چون مطهری از این مشکلات گذر نمی‌کرد.

فکر تأسیس یک مرکز علمی و تحقیقی برای آموزش معارف اسلامی استاد را به خود مشغول کرده بود که این فکر با تأسیس حسینیه ارشاد عملی شد. استاد در تأسیس حسینیه نقش بسیار مهمی داشت و از اعضای هیئت مدیره آن بود. وی امیدوار بود که این مرکز اسلامی بتواند در شناساندن اسلام و ایدئولوژی اسلامی موفق شود و مأوای پاسخ دهی به سوالات نسل دیروز و امروز باشد. به همین دلیل با عشق و علاقه زیادی قسمتی از وقت خود را صرف اداره آنجا کرد و تمام امور را با کنجکاوی کافی زیر نظر می‌گرفت.

آن طور که کم و بیش همه ما اطلاع داریم منبع اصلی اکثر کتابهای استاد سخنرانی‌های ایشان در حسینیه ارشاد است؛ کتاب‌های معروفی چون، حماسه حسینی، جاذبه و دافعه علی(علیه‌السلام)، تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا و....

استاد مطهری نیز مثل همه بزرگان دوست و دشمن‌های زیادی داشت ولی حکایت دشمنی‌های گروه فرقان حکایتی دیگر است. استاد خطر تفکر ماتریالیستی را بین متفکرین و نسل جوان و انقلابی کاملا احساس کرده بود.

استاد برای جلوگیری از نفوذ اندیشه ماتریالیسم و مادیگرایی بین نسل جوان و دانشگاهی، کتاب «علل گرایش به مادیگری» را تألیف کرد که بسیار موثر واقع شد0 شهید مطهری بی محابا به برخی از این گونه مفاهیم ماتریالیستی که به عنوان تفسیر قرآن توسط گروه فرقان منتشر می‌شد و به یاری گروه‌های دیگر تبلیغ و توصیه می‌شد، پرداخت به طوری که به محض انتشار نوشته استاد، انتشار این به اصطلاح تفاسیر نیز قطع گردید. فرقانیان قبل از انتشار نوشته استاد در مقدمه یکی از به اصطلاح تفاسیر خود اخطار کرده بودند؛ با کسانیکه دست به رد و نقض آثارشان بزنند، به شیوه نظامی برخورد خواهند کرد. بعضی از شاگردان استاد این تهدید را به او تذکر می‌دادند؛ ولی او می‌گفت: «اگر قرار است من زندگی خود را در راه جلوگیری از انحراف اسلام از دست بدهم، بگذار چنین باشد که این بهترین شیوه مردن است».

و سرانجام گروه فرقان بعد از انتشار کتاب علل گرایش به مادیگری به دست یکی از فریب خوردگانش اندیشه را با گلوله جواب داد و دنیای اسلام را برای همیشه از نوری تابناک محروم کرد.

 

منبع:

سایت بینش مطهر