معلمی از اهالی فردا
به سادگی آب قدم میزد
و به روشنی آفتاب، قلم
بر شانهاش بار امانت بود و در نگاه نافذش، روشنای کرامت
سرنوشتش، نوشتن بود و سرگذشتن، از سر گذشتن!
از اهالی فردا بود؛
معلم بود...
استاد شهید مرتضی مطهری
نامی که بارها از کودکی در همه جا شنیده اید؛ تلویزیون، رادیو، مدرسه، دانشگاه، روزنامه و...
اما همیشه برایتان این سوال بوده که او کیست، چرا اینهمه از او یاد میکنند و روز شهادتش همه درمدارس، دانشگاهها و... برای معلمها و آموزگارهای خود هدیه میبرند که امروز روز معلم است.
مادرش میگفت:«در زمانیکه او را هفت ماهه حامله بودم، در خواب دیدم که در مسجد شهر فریمان در حالی که تمام زنهای فریمان نشستهاند هستم. دیدم خانمی بسیار محترمه و مقدسی با مقنعه وارد شد و دو خانم دیگر دنبال ایشان آمدند، گلاب پاشهایی در دست داشتند و گلاب میپاشیدند وقتی به من رسیدند؛ سه دفعه روی سرم گلاب ریختند. از این ترسیدم که نکند در امور دینی، مذهبی کوتاهی کرده باشم ولذا از آن خانم پرسیدم که چرا سه مرتبه روی سر من گلاب پاشیدند؟ ایشان در جواب گفت: به خاطر آن جنینی که در رحم شماست و این بچه به اسلام خدمتهای بزرگی خواهد کرد».
او بعد از طی دروس مکتب خانهای وقتی که سیزدهمین بهار عمرش را میدید برای شروع رسمی علوم اسلامی وارد حوزه علمیه مشهد شد. از همان دوران افکار عمیقی او را به خود مشغول کرده بود. شور و شوق خاصی نسبت به فلسفه الهی و توجیه هستی و انسان و عرفان داشت.
یکی از ویژگیهای برجسته در زندگی انسانهای بزرگ کمرنگ بودن نقش آنان در خانواده است ولی استاد مطهری بسیارمورد علاقه خانواده خویش بود.
او نیز مثل همه کسانی که دنبال حقیقت رفتند سختیهای زیادی کشید، وقتی خواست با دختر یکی از دانشمندان مشهور خراسان عهد زندگی مشترک ببندد، سادگی و بی آلایشی خویش را در زندگی با اوشرط کرد.
او از همان زمان که در حوزه علمیه مشهد دروس مقدماتی را میخواند فشار حکومت ظالمانه رضا خان را بر مردم مسلمان به ویژه بر حوزههای علمیه فراوان احساس میکرد. روشن است که فردی چون مطهری از این مشکلات گذر نمیکرد.
فکر تأسیس یک مرکز علمی و تحقیقی برای آموزش معارف اسلامی استاد را به خود مشغول کرده بود که این فکر با تأسیس حسینیه ارشاد عملی شد. استاد در تأسیس حسینیه نقش بسیار مهمی داشت و از اعضای هیئت مدیره آن بود. وی امیدوار بود که این مرکز اسلامی بتواند در شناساندن اسلام و ایدئولوژی اسلامی موفق شود و مأوای پاسخ دهی به سوالات نسل دیروز و امروز باشد. به همین دلیل با عشق و علاقه زیادی قسمتی از وقت خود را صرف اداره آنجا کرد و تمام امور را با کنجکاوی کافی زیر نظر میگرفت.
آن طور که کم و بیش همه ما اطلاع داریم منبع اصلی اکثر کتابهای استاد سخنرانیهای ایشان در حسینیه ارشاد است؛ کتابهای معروفی چون، حماسه حسینی، جاذبه و دافعه علی(علیهالسلام)، تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا و....
استاد مطهری نیز مثل همه بزرگان دوست و دشمنهای زیادی داشت ولی حکایت دشمنیهای گروه فرقان حکایتی دیگر است. استاد خطر تفکر ماتریالیستی را بین متفکرین و نسل جوان و انقلابی کاملا احساس کرده بود.
استاد برای جلوگیری از نفوذ اندیشه ماتریالیسم و مادیگرایی بین نسل جوان و دانشگاهی، کتاب «علل گرایش به مادیگری» را تألیف کرد که بسیار موثر واقع شد0 شهید مطهری بی محابا به برخی از این گونه مفاهیم ماتریالیستی که به عنوان تفسیر قرآن توسط گروه فرقان منتشر میشد و به یاری گروههای دیگر تبلیغ و توصیه میشد، پرداخت به طوری که به محض انتشار نوشته استاد، انتشار این به اصطلاح تفاسیر نیز قطع گردید. فرقانیان قبل از انتشار نوشته استاد در مقدمه یکی از به اصطلاح تفاسیر خود اخطار کرده بودند؛ با کسانیکه دست به رد و نقض آثارشان بزنند، به شیوه نظامی برخورد خواهند کرد. بعضی از شاگردان استاد این تهدید را به او تذکر میدادند؛ ولی او میگفت: «اگر قرار است من زندگی خود را در راه جلوگیری از انحراف اسلام از دست بدهم، بگذار چنین باشد که این بهترین شیوه مردن است».
و سرانجام گروه فرقان بعد از انتشار کتاب علل گرایش به مادیگری به دست یکی از فریب خوردگانش اندیشه را با گلوله جواب داد و دنیای اسلام را برای همیشه از نوری تابناک محروم کرد.
منبع:
سایت بینش مطهر